یک مشت تنهای اندوهگینِ به قدر کفایت دوستداشتهنشدهی حفظ ظاهر کرده!یک مشت خستهی بیش از مرزِ طاقت جنگیدهی فراموش شده!یک مشت بغضِ متحرک و حسرت آرزوهای بسیار بر دوش!به هم توجه کنیم کمی!به جز ما کسی نمیفهمد در این گوشهی جغرافیا چقدر زندگی را سخت سپری کردیم و چقدر سخت به سادهترین نیازهای یک انسان رسیدیم و چه آرزوهای بزرگ و چه دستان کوچکی داشتیم!ما نیاز داریم به هم محبت کنیم و نیاز داریم همدیگر را دوست بداریم و نیاز داریم برای شادی و لبخند همدیگر، شده به قدر واژهای و حرفی و لبخندکوچکی، کاری کنیم!ما؛ تاولهای زیادی بر پا و زخمهای عمیقی بر دل!ما؛ تشنهی ذرهای توجهِ بیچشمداشت و عشقِ راستین!ما، برای زندگی دویده و از زیستن بازمانده...•نرگس صرافیان طوفان• کربلا...
ما را در سایت کربلا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 19ed بازدید : 46 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1402 ساعت: 11:39